پیوندهای روزانه
اپتومتـــــــــــری90 پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : rezaei
بزرگ که میشوی.... غصه هایت زودتر از خودتــــــــــــ قد میکشند... درد هایت نیــــــــــــــز... غافل از اینــــــــــکه لبخندهایت را، در آلبـــــــــــــــوم های کودکی جا گذاشته ای....! و ناخواسته وارد دنیای خنده های مصنوعی میشوی... شاید بزرگ شدن آن اتفاقی نبود که انتظارش را میکشیدیم. چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : tayebeh dehbani
در طب رایج نیز برای تشخیص بیماریها به بررسی وضعیت اسکلرا ،مردمک و شبکیه میپردازند. هرگونه تغییر رنگی در این مناطق نشانه بروز بیماری در فرد است. بهعنوان مثال اختلالات کبد مانند هپاتیت باعث تغییررنگ سفیدی چشم و تمایل آن به زردی میشود. ابتلا به فشارخون بالا و دیابت نیز تغییرات خاصی را در ناحیه شبکیه چشم ایجاد میکند. علاوه بر این درمانگران با مشاهده عنبیه و تشخیص هاله در بخش بالایی آن میتوانند احتمال ابتلا به بیماری چربی خون را در بیمارانشان تشخیص دهند.
یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : tayebeh dehbani
پیرزن 70 و اندی ساله مشهدی خودش هم نمی داند دقیقا متولد چه سالی است اما دقیقا یادش است که نیکبخت واحدی در کدام بازی چندتا گل به کدام تیم حریف زده (!) حتی خاطره تلخ شش تایی استقلال را هم به یاد دارد. او تنها زنی است که می تواند وارد استادیوم آزادی شود. قسمتی از گفت و گوی او را می خوانید:
از بچگی هایم طرفدار فوتبال بوده ام. از همون بچگیا آبی ام. من آبی ام، خدا آبیه منم آبی ام ... - به پوسترهایی که روی دیوارهای خانه اش است اشاره می کند و می گوید: «این ها همه شان قهرمانان من هستند، هر وقت بروم تشویق شان کنم گل می زنند، هر وقت من نروم می بازند! من همه استادیوم ها می رم، آزادی می رم، شیرودی می رم، تختی می رم، پارس می رم، مرغوبکار می رم. هر جا آبی بره، منم می رم. سال پیش قرار بود با قهرمانانم، سعودی هم برم که عشقی گفت اجازه نمی دم بری. (عشقی اسمی است که ننه آبی با آن شوهرش را صدا می زند)». یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : tayebeh dehbani
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت گفت :من پول لازم دارم! درخت گفت :من پول ندارم ولی سیب دارم اگر میخواهی میتوانی تمام سیب های من را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول به دست آوری. آنوقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد،تمام پولش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت میخواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم.درخت گفت:شاخه های درخت را قطع کن آنها را ببر و خانه ای بساز و آن پسر تمام شاخه های درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود.پسر بعد از چند سال،بدبختر از همیشه برگشت و گفت:میدانی؟من از همسر و خانه ام خسته شدم و میخواهم از آنها دور شوم اما وسیله ای برای مسافرت ندارم.درخت گفت مرا از ریشه قطع کن و میان مرا خالی کن و روی آب بیندازو برو.پسر آن درخت را از ریشه قطع کرد و به مسافرت رفت اما درخت هنوز خوشحال بود..... شما چی دوستان؟آیا حاضرید دوستانتان را شاد کنید؟آیا حاضرید برای شاد کردن دیگران بها بپردازید؟آیا پرداخت این بها حد و مرزی دارد؟ مسیح فرمود بهترین دوست کسی است که جان خود را فدای تو کند. آیا شما حاضرید برای خوشبختی و شادی کسی حتی جان خود را فدا کنید؟منظورم این نیست که باید این کار را بکنید،منظورم از این پرسش فقط یک چیز بود آیا کسی را بی قیدو شرط دوست دارید؟چند نفر؟ عشق پول و مال نیست که بتوان آن را جمع کرد.عشق،عطر و طراواتی است که باید بادیگران تقسیم کرد. باامید به اینکه آسمون زندگیتون به رنگ یکرنگی عشق باشه... یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : rezaei
میخوام ببینم کیه که نیاد وبلاگ!!!!!! میدونین با کی طرف هستین؟؟؟؟؟مامور مخصوص حاکم بزرگ میتی کمون چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : rezaei
این روز ها دلم اصرار دارد فریاد بزند اما من جلوی دهنش را می گیرم وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد این روزها خدای سکوت شده ام خفقان گرفته ام تا آرامش اهل دنیا خط خطی نشود. چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:, :: 1:15 :: نويسنده : tayebeh dehbani
تا حالا فکر کردین اگر دختر ها جاهایی برن که نمیرن…. مثلا اگر دخترها هم برن سربازی چی میشه؟…..
قضیه ی فرار از سربازی به کل منتفی میشه و همه (پسرها)می خوان بیان سربازی… حتی اونایی که قبلا رفتن می خوان دوباره برن!!!!!
غذای پادگان ها نسبت به گذشته خیلی بهتر میشه(دخترها می خوان هنرها شون رو نشون بدن).
هیچ کس دیگه دنبال معافیت نمیره حتی کور و کچلا هم می خوان بیان سربازی.
اضافه خدمت برداشته میشه….کارایی که قبلا باعث اضافه خدمت می شده حالا باعث کاهش خدمت می شه!!!!!
ازدواج دانشجویی و لاو ترکوندن توی دانشگاه کم می شه و ازدواج در پادگان و عشق من هم سنگر من مد می شه.
فرهنگ عمومی پادگان افزایش پیدا می کنه….دیگه سرباز ها بهم فحش رکیک نمیدن و از شوخی شهرستانی هم خبری نیست!!!!!
حمام و دستشویی های پادگان ها بالاخره روی بهداشت رو هم می بینن!!!!
خاموشی از ۹ شب به ۱۲:۳۰ الی ۱ شب میرسه!!!!!
خدمت سربازی از ۲ سال به ۶ ماه کاهش پیدا میکنه! اگه خواستی میتونی اصلا نری! چون تا ۱۵ سال بعدش سرباز نمی خوان از بس داوطلب هست!!!!!
بعد از ۶ ماه که از سربازی بر می گردی اندازه ۶ سال خاطره داری.
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 18:6 :: نويسنده : rezaei
دست های کوچکش به زور به شیشه های بلند ماشین حاجی میرسیدند التماس میکند:آقا ..آقا ... دعا میخری؟ و..... حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را میگرداند و برای فرج آقا دعا میکرد...
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 10:33 :: نويسنده : rezaei
یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه بعد من داد بزنم نننننههههههههه و خودمو بندازم جلوی گلوله ، بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛ از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اهههههه … |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |